با دست های عاشقت، آنجا، مرا مزاری بنا کن

هراس من باری همه از مردن در سرزمینی است که مزد گور کن از آزادی آدمی افزون باشد

با دست های عاشقت، آنجا، مرا مزاری بنا کن

هراس من باری همه از مردن در سرزمینی است که مزد گور کن از آزادی آدمی افزون باشد

اولین یادداشت سال جدید

سال 1385 هم از راه رسید . انگار اصلاً منتظرش نبودم ؛ تا دیروز که لحظه شماری می کردم!

دیشب بعد از تحویل سال که داشتیم می رفتیم خونه ی عموم؛ تو راه دختری رو دیدم که تنهایی تو چهار راه نشسته بود دلم براش سوخت ؛ چون اون روز هم عزیز ترین روز ما ایرونی هاست و دوست داریم با عزیزامون باشیم و هم هنوز نیم ساعت از تحویل نگذشته بود .دیشب همش تو فکر این بودم که ما ایرونی ها ( مخصوصاً تبریزی ها )باید یه بار بمیریم و زنده بشیم تا قدر زندگیمونو بدونیم.

راستی یادم نرفته اینو هم بگم که بهترین هدیه ی شب عیدیمو ؛ من از اینترنت گرفتم . آخه خیلی وقت بود که اورکات نمی رفت ؛ چهار پنج ماهی می شد.دیشب همین جوری زدم ، رفت . خیلی خوشحال شدم ،مخصوصاً موقعی که عکس جدید بعضی از دوستام که تو ایران نیستند رو دیدم و از فرط خوشحالی براشون اسکرپت گذاشتم ولی یادم رفت عید رو بهشون تبریک بگم

نظرات 2 + ارسال نظر
شکوفه چهارشنبه 2 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 12:24 ق.ظ http://haramedelam.blogsky.com

سلام ..

فرا رسیدن عید و سال نو را به شما تبریک می گویم ..

سالی سرشار از سلامتی و موفقیت را برای شما آرزو

می کنم ...

در پناه حق

سفرکرده چهارشنبه 2 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 12:42 ق.ظ http://safarkarde.blogsky.com

سلام
عیدت مبارک
سال خوبی داشته باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد