با دست های عاشقت، آنجا، مرا مزاری بنا کن

هراس من باری همه از مردن در سرزمینی است که مزد گور کن از آزادی آدمی افزون باشد

با دست های عاشقت، آنجا، مرا مزاری بنا کن

هراس من باری همه از مردن در سرزمینی است که مزد گور کن از آزادی آدمی افزون باشد

اینم از امروزمون

از آدمای رک خوشم میاد ؛ مخصوصاً از کسایی که اگه قراره کسی رو مسخره کنند ، جلو خودش می گن ! حداقل بهتر از اونه که پشت سرش یک کلاغ ؛ چهل کلاغ کنی و دو سه دقیقه با این توهمات خوش باشی .

** عجب دنیاییه، ما اینجا نیروگاه اتمی می سازیم (با اینکه دومین کشورعضو اپک صادر کننده ی نفتیم ) ، اهل محل شیرینی و نذر می دن ! بعد تو فرانسه تا دولت می خواد یه نیروگاه درست کنه ، مردم می ریزن تو خیابونا و تظاهرات می کنند !

** بعد از ظهری که از دانشگاه میومدم جلوی راهنمایی یه بارون خفن گرفت ، خیلی دلم می خواست از راهنمایی تا شاهگلی پیاده برم ولی دوروبرم رو که نیگا کردم دیدم هیش کی نیس؛ دلم گرفت . واقعاًجای یه دوست قدیمی خیلی خالی بید!

راستی یادم نرفته بگم که از دوستا و آشناها هر کی بیاد و بدون کامنت بره خیلی نامردی کرده !

نظرات 1 + ارسال نظر
هدیه پنج‌شنبه 31 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 01:25 ق.ظ http://thinkandheart.blogsky.com/

سلام آقا افشین مثل همیشه قشنگ می نویسی منم آپیدم سر بزن شاد باشی.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد