با دست های عاشقت، آنجا، مرا مزاری بنا کن

هراس من باری همه از مردن در سرزمینی است که مزد گور کن از آزادی آدمی افزون باشد

با دست های عاشقت، آنجا، مرا مزاری بنا کن

هراس من باری همه از مردن در سرزمینی است که مزد گور کن از آزادی آدمی افزون باشد

من اگه تورو دوباره نبینمت

دعا می کنم برای رستگاری اش ، برای زنده بودنش ، سالم بودنش و شاد بودنش .

من اگه تورو دوباره نبینمت

عشق من مهم نیست . مهم آن است که سالم باشد و سلامت و روحش رستگار و همه ی اینها برای من کافیست .... این بار دیگر نمی خواهم بی راهه بروم و باید بگویم عاشق شدن حق هر انسانی است ؛ چرا که اساساً زندگی با عشق معنا پیدا می کند حتی اگر لیلی به مجنون نرسد.مهم آن است که فرهاد به خاطر عشق ، دل کوه را بکند و چشم رودخانه را از آن رد کند . مهم آن است که مجنون هفت بیابان را هفت بار با پای پیاده برود و برگردد تا به نکته ی بسیار سفر باید کرد ؛ تا پخته شود خامی برسد. دوست دارم چمدان دلم پر از عشق های پاک و دست نخورده باشد .

 خدایا اورا رستگار کن .

نظرات 1 + ارسال نظر
افسانه سه‌شنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 10:36 ب.ظ

سلام
ممنونم که بمن سرزدی
دست بقلم زیبایی دارید موفق باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد