با دست های عاشقت، آنجا، مرا مزاری بنا کن

هراس من باری همه از مردن در سرزمینی است که مزد گور کن از آزادی آدمی افزون باشد

با دست های عاشقت، آنجا، مرا مزاری بنا کن

هراس من باری همه از مردن در سرزمینی است که مزد گور کن از آزادی آدمی افزون باشد

Diete

 

یادمه وقتی برای اولین بار می خواستم تنهایی از روی پل عابر پیاده رد شم خیلی می ترسیدم. از پله ها که بالا می رفتم ، چشام به ماشین هایی که به سرعت باد از زیر پل رد می شدند؛ میوفتاد و بر ترسم اضافه می شد. همش فکر می کردم که الان کف پل ترک بر می داره و روی یکی از همین ماشین ها میوفتم.تا این که پدرم از دستم گرفت ومنو تا اون یکی سر پل برد و برگردوند تا هم من ترسم بریزه و هم از تماشای شهر از اون بالا به پل علاقه مند بشم.

اولبن بارتو درس زیست پیش دانشگاهی با منحنی توزیع طبیعی آشنا شدم.دبیرمون هم هی بهمون می گفت سعی کنید این منحنی رو یاد بگیرید چون خیلی جاها به دردتون خواهد خورد، بعد ها تو درس آمار کارمون شده بود که محاسبه این که فلان چی از منحنی نرمال تبعیت می کند یا نه !

به نظر من همه چی تو این دنیا به نوعی از این منحنی تبعیت می کنه و قابل تعمیمه و خیلی جا ها این منحنی به درد می خوره . یکی از اون جاها هم اصلاحات بود که پیکش با دوم خرداد شروع شد و حوادث هیجده تیر باعث شد که شیبش تند تر بشه و با انتخابات مجلس و ترور حجاریان به حداکثر رسید. تا اینجای کار اصلاحات خوب بود ولی وقتی که به نقطه ی ماکزیمم رسیده باشی ؛ بعد اون درجا زدنه و سقوطه.

منظورم فقط اصلاحات نیست .همه ی جریان های کشورمون به نوعی شبیه همین منحنی توزیع نرمال هستند. ولی خوشا به حال اون جناح و دسته یی که از همون اول نقطه ی ماکزیمم خودشو می دونه و قبل از رسیدن به این نقطه ی ماکزیمم بتونه حداقل منافع حزبی یا گروهیش رو تامین کرده باشه.

بعد حوادث هیجده تیر بیشتر اصلاح طلبان مملکت و در راسشون هم آقای تاج زاده استراتژی آرامش فعال رو مطرح کردند؛ شاید این استراتژی که برای آرام کردن غایله ی هیجده تیر و پوشش دادن به مظلومیت وجفایی که در حق دانشجویان شد؛ بهترین بود. ولی بد بختانه این استراتژی تا بعد ترور حجاریان هم (همون روز ها که اصلاحات به اوجش رسیده بود و انتظارات ازش بیشتر شده بود)مطرح بود!

من با انقلاب مخملی موافق نیستم ، چون این جور انقلاب ها تو سیستم تعریف نشده که قابل اجرا هم باشه . ولی حداقل کاری که اصلاح طلبها و در راسشون آقای خاتمی برای اصلاحات می تونستد بکنند این بود که برای سنگر های انتصابی سهم خواهی می کردند تا اونجوری تو یه شب بند و بساط هر چی روزنامه بود رو نمی بستند.

هفته ی پیش آقای تاج زاده اومده بود دانشگاه علوم پزشکی ؛ منم نامه یی بهش نوشتم و نوشتم که دنبال کسی که آخرین میخ رو بر تابوت اصلاحات زد نباش.

بعد جلسه(سخنرانی و پرسش وپاسخ) آقای دکتر رو تو نمازخونه ی دانشکده ی پزشکی پیداش کردم که داشت نمازشو می خوند. نمی دونم چرا روی همه ی اون دست خط ها ، خط کشیدم و به جای اونا نوشتم که : وقتی حجاریان ترور شد، کاری از دستمون بر نمیومد جز دعا ، دعا برا زنده موندنش !
حالا که حجاریان زنده است ؛ شما دعا کنید که این مرگ تدریجی اجباری که دانشگاه و دانشجو دچارش شدند، مارو به این زودی ها از پا نندازه (چون قراره نسیم دوباره ی اصلاحات تو این مملکت شروع به وزیدن کنه)

گرفتن عکس یادگاری دونفری با تاج زاده بهترین دستاورد این روزام بود.

× پ ن :هر وقت که تو آلبوم خاطراتم عکس آدمایی رو که از چشماشون صداقت میباره رو می بینیم، بغضم می گیره.

× پ ن 2:راستی چرا عکس بعضی ها تو آلبومم خالیه؟

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد