با دست های عاشقت، آنجا، مرا مزاری بنا کن

هراس من باری همه از مردن در سرزمینی است که مزد گور کن از آزادی آدمی افزون باشد

با دست های عاشقت، آنجا، مرا مزاری بنا کن

هراس من باری همه از مردن در سرزمینی است که مزد گور کن از آزادی آدمی افزون باشد

اکنون کجاست؟
چه میکند؟
آنکه فراموشش کرده ام.

همیشه با کسی
قرار ملاقات دارم
که نمی آید...
نام او در خاطرم نیست
نظرات 5 + ارسال نظر
خزان نوشت شنبه 23 دی‌ماه سال 1385 ساعت 12:01 ب.ظ http://chayesabz.blogsky.com/

شاید برای همین نمی اید! چون نامش را در خاطر نداری.

افرا شنبه 23 دی‌ماه سال 1385 ساعت 01:32 ب.ظ http://salamafra.persianblog.com

مطمینم گاهی یادت می کنه....

پرستوی بهار شنبه 30 دی‌ماه سال 1385 ساعت 01:48 ب.ظ http://www.parastoyebahar.mihanblog.com

سلام دوست خوبم
وبلاگت خیلی قشنگه
حرفای دله!
این روزا دل شکن زیاد شده
به وبلاگ منم سر بزن خوشحال می شم

کیان و آبی شنبه 30 دی‌ماه سال 1385 ساعت 06:43 ب.ظ http://www.blue-blue.blogsky.com

خوب اینم یه جور ابراز علاقه است

اگه اینطور نیست بگو دروغ میگم!!

منتظره جوابت میمونم

مانی دوشنبه 2 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 03:09 ق.ظ http://royayezendegiyeman.blogsky.com

سلام.من دارم تو وبلاگم یه خاطره نویسی میگذارم که کابرا بیان و خاطراتشون بگذارن و یه جورایی یه خاطره نویسی.واسه تون مقدوره لینک من رو تو پستتون بگذارین که بیشتر بتونن توش شرکت کنن و اگه خودتونم شرکت کنین ممنون میشم.منتظر نظرتونم.
http://royayezendegiyeman.blogsky.com/?PostID=292

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد