با دست های عاشقت، آنجا، مرا مزاری بنا کن

هراس من باری همه از مردن در سرزمینی است که مزد گور کن از آزادی آدمی افزون باشد

با دست های عاشقت، آنجا، مرا مزاری بنا کن

هراس من باری همه از مردن در سرزمینی است که مزد گور کن از آزادی آدمی افزون باشد

آن سوی دیوار

من پشت همان دیواری ام که تو فکر می کردی که به آن خواهم خورد!

نظرات 4 + ارسال نظر
سکوت دیوار شنبه 26 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 01:49 ب.ظ http://www.wall.blogsky.com

سلام
آنسوی دیوار دنیایی دگر است...شاید کسی اونجا صدایت را نشنود..

پارسی شنبه 26 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 09:02 ب.ظ http://www.i-am.blogsky.com

سلام
انتخاب عکس جالبیه!

خزان نوشت یکشنبه 27 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 12:32 ق.ظ http://chayesabz.blogsky.com/

سلام.
سال نو مبارک.
اپ اخرمه تو سال ۸۵
منتظرم

یاسمنگولا سه‌شنبه 29 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 03:32 ق.ظ http://yasmangoolabad.blogsky.com

دروووووووووووووووووووووووود
سال نو مبارک عزیز
منم به همان دیواری خوردم که فکر می کردم هرگز سر راهم قرار نخواهد گرفت ..............
اون ور دیوار خوس می گذره ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


بسته به این که با کدام زانو بر بسترت فرودآمده باشم،
رگ‌تپس هستی را به بازی و نوازش می گیرم.
بسته به این که با کدام پهلو از بسترم برخاسته باشی،
این کیهان را بنفش یا سپید می کنی.




برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد