با دست های عاشقت، آنجا، مرا مزاری بنا کن

هراس من باری همه از مردن در سرزمینی است که مزد گور کن از آزادی آدمی افزون باشد

با دست های عاشقت، آنجا، مرا مزاری بنا کن

هراس من باری همه از مردن در سرزمینی است که مزد گور کن از آزادی آدمی افزون باشد

یک آسمان پرنده ، توی حافظیه ی شیراز می گردند . من روی آخرین پله ی جهان می نشینم و به آنهایی نگاه می کنم که پله ها را یک به یک بالا می روند . همه ی نامه ها و نوشته ها را روی پاهایم می گذارم و مثل یک مادر برای کودکش ، برای کاغذ پاره هایم آخرین لالایی ام را می خوانم

تو شاید پشت یکی از پنجره ها ایستاده باشی ، یا روی یکی از پله ها نشسته باشی و به تفسیر آخرین نغمه گوش بدهی .شاید جهان برای یک لحظه سکوت کند تا صدای من را دریابد و بعد ...

پ ن ۱: همه چیز تکرار همه چیز است.

پ ن ۲: تکرار همه چیز همه چیز است.

پ ن ۳: تکرار همیشه تکرار است...

نظرات 2 + ارسال نظر
خزان نوشت چهارشنبه 2 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 10:05 ب.ظ http://chayesabz.blogsky.com/

مگر جهان چیزی بیشتر از تکرار نیست؟!!! تکرار همه چیز است..

ونوس جمعه 9 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 07:23 ق.ظ http://eletra.blogfa.com

سلام وبلاگت خیال نازه
به منم سر بزن .
فونتت خیلی کوچیکه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد