با دست های عاشقت، آنجا، مرا مزاری بنا کن

هراس من باری همه از مردن در سرزمینی است که مزد گور کن از آزادی آدمی افزون باشد

با دست های عاشقت، آنجا، مرا مزاری بنا کن

هراس من باری همه از مردن در سرزمینی است که مزد گور کن از آزادی آدمی افزون باشد

در این کوچه ای که تاریک هستند
من از حاصل ضرب احساس و کبریت می ترسم
من از سطح سیمانی قرن می ترسم
بیا تا نترسیم، من از شهرهایی که خاک سیاهشان چراگاه جرثقیل است.  
            * سهراب سپهری

 

نظرات 4 + ارسال نظر
[ بدون نام ] سه‌شنبه 29 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 02:16 ب.ظ http://www.darou84.blogfa.com

سر بزن

خزان نوشت یکشنبه 4 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 10:36 ق.ظ http://chayesabz.blogsky.com/

یادش به خیر شعرهای سهراب را یه زمانی مثل ادم تشنه سر می کشیدم.

سفرکرده چهارشنبه 14 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 07:25 ب.ظ http://www.safarkarde.blogsky.com

زیبا بود افشین جان
سلام
یا علی

هدیه جمعه 16 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 12:56 ق.ظ http://thinkandheart.blogfa.com

نیستی؟!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد