با دست های عاشقت، آنجا، مرا مزاری بنا کن

هراس من باری همه از مردن در سرزمینی است که مزد گور کن از آزادی آدمی افزون باشد

با دست های عاشقت، آنجا، مرا مزاری بنا کن

هراس من باری همه از مردن در سرزمینی است که مزد گور کن از آزادی آدمی افزون باشد

تو چوب پدرت را می خوری ...
من چوب پدرم را می خورم ...
از فردای کودکمان نمی ترسی!؟ 

نظرات 6 + ارسال نظر
خزان نوشت دوشنبه 19 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 10:28 ب.ظ

نگذار چوبت به فرزندت بخورد!

پپلینو پنج‌شنبه 22 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 09:33 ب.ظ http://papalino.blogfa.com

چوب می خورند مانند موریانه...تا وقتی که کسی این چوب ها را بشکتد...بشکند...

دکتر قنبری سه‌شنبه 4 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 03:18 ب.ظ

سلام.

نوروزتان مهدوی باد.

دکتر محسن قنبری

ahwazpharma.blogfa.com

papion سه‌شنبه 11 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 04:15 ب.ظ

nasim jun eshghe man dige kie ???

رویا جمعه 14 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 12:32 ق.ظ http://royayi.blogsky.com

سلام..زیبا بود و در عین حال تلخ...من هم زیاد چوب بابام رو خوردم ولی خودش نمی دونست که برای زدن فقط نیاز به ترکه نیست...

فرحناز جمعه 19 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 07:29 ب.ظ

نامم را پدرم انتخاب کرد نام خانوادگی ام را یکی از اجدادم ولی راهم را خودم انتخاب خواهم کرد هر کسی چوب کارای خودش رو می خوره اینطور نیست؟؟؟؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد