چرا امیرها کشته شدند ؟

دوستی برایم نوشته بود که فلانی حتما برو این فیلم را ببین و ... تا که بالاخره چند شب پیش فیلم سینمایی «چه کسی امیر را کشت ؟» را دیدم البته با کیفیت بسیار نازل و همیشگی مختص فیلمهای ایرانی در این بساط کپی های مسخره و بدون کیفیت ! اما فیلم آنقدر مبتذل و اگر بخواهم دقیقترش را بگویم حقیر و مسخره بود که همان کیفیت پائین هم برای یکبار دیدنش بسنده می کرد ! ، فیلمی که به نظر شاید دوباره اشاره ای باشد بر فیلمهای فرمایشی آنسان که سعید امامی کارگردانها را فرا می خواند و برایشان سرمشق می نوشت که اینها را فیلم کنید ! اما چیزی که با دیدن فیلم برایم سئوال شده این است که چه شده که پس از دو دهه دوباره و به یکباره حکومت بیاد جنبش مظلوم چپ در ایران افتاده است ؟ و دوباره در تلویزیون و سینما و روزنامه ها و تمام بوقها و دفتر و دستکهای حکومت افتاده اند به جان جنبش چپ ؟ ظاهرا حکومت مصمم است تا جوانان و نوجوانان امروزی ایران با دیدن این تلاشهای مذبوحانه و مثلا فیلم فوق تصورشان از جنبش چپ در ایران این باشد که آنچنان که در فیلم با بازی مصنوعی آتیلا پسیانی به نمایش گذاشته شده است چپ های ایران و زندانیان سیاسی مشتی بی سواد و لمپن و ... هستند ! اما غافل از آنکه اگر این حکومت در صلاه ظهر بگوید الان روز است همگان به فکر می افتند که نه الان شب است ! چوپان دروغگوی جمهوری اسلامی نمی خواهد ببیند که هنوز که هنوز است در زندانهای ایران دانشجویان و فرهیخته ترین افراد از اقشار جامعه هستند که اتفاقا گرایشهای چپ نیز در میانشان بسیار است ، نمی خواهد بفهمد که با تمام این تلاشها امروز اوین و زندان رفتن در جمهوری اسلامی بیش از آنکه سر شکست باشد یک افتخار است ، این حکومت و حاکمان غافل دلخوش به فیلمهای اینچنینی هستند اما همین دیروز بود که مثلا عابد توانچه دانشجویی از میان هزاران دانشجوی دربند علنا اعلام نمود که دارای گرایش سیاسی چپ است ! فیلمسازان حکومتی شاید در تلاش باشند که سینما را به تبلیغات تنزل دهند اما همه امروز می دانند که در طی این بیست و هشت سال چه کسی در زندانهای ایران « امیر» ها را قتل عام نمود ، همه می دانند که سعید امامی و محفلش چه خشم و نفرتی از « امیر» داشتند! و اگر به واقع این زندانیان سیاسی مشتی بی سواد و نان به نرخ روز و لمپن و... هستند پس چرا راه را برای نمایاندن این افراد بسته اند ؟ چرا نمی گذارد این افراد آزادانه به صحنه بیایند و خود را به مردم بنمایانند ؟ و مگر از مشتی بی سواد و ترسو باید ترسید ؟ «چه کسی امیر را کشت ؟»شاید می توانست فیلم خوبی باشد اما نیت و دروغی که در پس این فیلم نهفته شده است پرده از داستان و فیلم دیگری برمیدارد که الان سالیان سال است در زندانها و دادگاههای جمهوری اسلامی به نمایش گذاشته است تمامیت خواهی جمهوری اسلامی و خشم و غضبی که اینان از هر جنبش و نهضت دیگری الا حزب الله دارند و هنوز هم که هنوز است اعتقاد دارند حزب فقط حزب الله و البته که منظور شان هم از حزب الله فقط اعوان و انصارشان است نه کس دیگر ! و اینکه کارگردان محترم آقای مهدی كرم پور با چه رویی به خود اجازه می دهد دست به چنین تحریفی تاریخی بزند در حالیکه کفن کشته شدگان زنجیره ای حکومت خشک نشده و لعنت آبادهای جمهوری اسلامی همچون قبرستان خاوران از یاد نرفته است ؟ با چه وقاهتی سعی در القاء این دروغ بزرگ دارد که زندانیان سیاسی را بی سواد و شکم پرور قلمداد کند در حالیکه هنوز چند سالی از فوت صفر قهرمانیان نگذشته است و چند ماهی از مرگ اکبر محمدی نگذشته است که در اعتصاب غذایی جان فرسا جان خود را از دست داد ! هنوز نام زهرا کاظمی از یادها پاک نشده است و هنوز خاطره کودتای هیجده تیر بر علیه دانشجویان لکه ننگی است که از دامن جمهوری اسلامی پاک نشده است . گرچه فیلم سعی دارد در نمایشی مکارانه زندانیان سیاسی را بی سواد و بزدل به نمایش بگذارد اما همین دیروز بود که همه دیدیم برای منصور اصانلو و مهندس موسوی خوئینی نمونه ای از بین هزاران زندانی و کوشنده سیاسی بودند چه قدر و ارزشی قائلند ! واقعا نمی دانم که براستی چه شده است که دوباره شمشیرها آخته شده است برای جنبش چپ ؟ همین چند روز پیش بود که فردی در ادعای روشنفکری در خارج از کشور هر چه دغ ودلی داشت بر سر جنبش چپ فرو آورد و در داخل نیز با اکرانهای اینچنینی و الطاف قلم بدستان دوباره یاد جنبش چپ و چپ ها افتاده اند ! شب آبستن است تا چه زاید سحر ... نگاهی به فیلم : داستان درباره‌ی فردی است که خرافی و لمپن که در عین حال روشنفکر هم هست و سیاسی که کارگردان به شدت تلاش می کند او را از عوام و یک سیاسی چپ قلمداد کند اما این فرد به زودی می برد و به آخر خط می رسد و تصمیم می گیرد تا از جامعه و گرایشاتش دوری گزیند ! اینجاست که سر به بیابان می گذارد و همه هم گمان می برند امير کشته شده و تمامی بستگان و دوستانش از ابتدا به نيکی از او ياد می‌کنند، کمی بعدتر از صفات بدش می‌گويند و کمی بعدتر از تنفرشان به او. و سرانجام همگی به قتلش اعتراف می‌کنند. دوربين ناظری‌ست بر کند و کاو شخصيت‌های داستان اما در پايان امير زنده است و در اثر يک اتفاق از مرگ نجات يافته.

نظرات

Unknown گفت…
سلام به همکار عزیز
ابتدا خسته نباشی
لطفا اگه میشه رنگ صفحه را کمی روشنتر و یا طوری که مطلب به راحتی خونده بشه عوض کنید چون من خیلی اذیت شدم تا همه مطلب رو خوندم. و بعضی کلمات در ضفحه تاریک با رنگ نارنجی و خیلی ریز اصلا قابل خوندن نیست . حداقل برای من 46 ساله!!!
اما در مورد نقدت
من این فیلم را ندیدم ولی معمولا آتیلا پسیانی فیلمهای خوبی بازی می کرد. حتما باید ببینم
اختر
http://akhtarghasemi.blogfa.com
‏ناشناس گفت…
امیدوارم از سخنانم ناراحت نشوید ولی شما بهتر است به جای تهیه فیلم از قاچاقچیان آن را در سینما ببینید یا نسخه اصل آن را تهیه کنید آن گاه در مورد آن اظهار نظر کنید

پست‌های معروف از این وبلاگ

! وطن و تن

شتر مرغی بنام اکبر هاشمی رفسنجانی

! خامنه ای هم بالاخره فهمید