چه حالی می ده بعد کلاس عملی فارماسیوتیکس ، کامپیوتر برات رندم آهنگ حیرانی شهرام ناظری رو بیاره ...
تا آب شدم ، سراب دیدم خود را
دریا گشته ام، حباب دیدم خود را
آگاه شدم ، غفلت خود را دیدم
بیدار شدم ، به خواب دیدم خود را ....
چند روز بود که بد جوری عصر ها می زدیم آبرسان و ولیعصر ؛ ولی امروز چون تولد دختر داییم دعوتم باید خونه بمونم ... البته منتظر زنگ زدن یا
sms بیا بریم بیرونم ! طاقت خونه موندن رو ندارم ...می گم خیلی بعده ها آدم به خاطر این که از کسی خوشش نمیاد بخواد اونو پیش دیگروون ضایع کنه ! بعضی حرفا هستن که اگه از کسی که خوشمون میاد بشنویم برامون خوشایند میاد و برعکسش ، برعکس!
** وای اگه فلانی بدونه که چقدر ازش خوشم میاد !
** یکی از دوستام می گفت که دیشب تو یکی از برنامه ها ی شبکه
VOA سمین رو نشون داده ! ایول سمین ...می گفت که سمین خانم شده سفیر حسن نیت سازمان ملل متحد ! و با پسر زنده یاد مختاری ( هنوزم هر وقت اسمش رو می شنوم بغض گلومو می گیره) و دختر زرافشاریان قراره برن سخنرانی و از این حرفها بکنند !
فک کنم این آب و هوای سوید بدجور به ایرونی ها میوفته
مردم با سعدی و شاملو خوندن سیاستمدار و مشهور می شند ،من بدبخت هم برا یه انجمن شدن باید منت این و اونو بکشم ! آخر سر هم ...
(شوخی کردم ) اون هر جا که باشه و هر جا که بره می دونه که یه نفر هستش که همیشه براش آرزوی موفقیت داره و اون ....م
سلام خوبی
وبلاگ قشنگی داری یه بار دیگه اومدم
موفق باشی
خدانگهدار
.