با دست های عاشقت، آنجا، مرا مزاری بنا کن

هراس من باری همه از مردن در سرزمینی است که مزد گور کن از آزادی آدمی افزون باشد

با دست های عاشقت، آنجا، مرا مزاری بنا کن

هراس من باری همه از مردن در سرزمینی است که مزد گور کن از آزادی آدمی افزون باشد

قانون هایی که در فلسفه می بافم، در ارتفاع مردم و اجتماع خفه می شود و آنچه عرفان پَرپَرش را می زند، در اقتصاد جان می دهد و سیاست همه اخلاق جهان را یکسره در خود دارد از وقتی همه اش را یکجا قورت داد و حتی صدایش را از شکمش نمی شنویم. پس بگو در مراسم تدفینِ جهت ها، قطب نما کدام شمال را نشان می دهد و از آن سمج تر ستاره قطبی؟