هراس من باری همه از مردن در سرزمینی است که مزد گور کن از آزادی آدمی افزون باشد
درباره من
به یاد آور که زندگی من باد است
و چشمانم دیگر نیکویی را نخواهد دید
چشم کسی که مرا می بیند
دیگر به من نخواهد نگریست
و چشمانت برای من نگاه خواهد کرد
و من نخواهم بود .......
ادامه...
سلام وبلاگ بسیار زیبا و پر محتوایی داری به همین دلیل بهت تبریک می گم:اگه دوست داشتی به ما هم سری بزن ونظر بده و اگه دوست داشتی ای دی هم بذار.در ضمن ما با تبادل لینک و لوگو هم موافقیم.با تشکر عضوی کوچک از خانواده بزرگ25
سلام وبلاگ بسیار زیبا و پر محتوایی داری به همین دلیل بهت تبریک می گم:اگه دوست داشتی به ما هم سری بزن ونظر بده و اگه دوست داشتی ای دی هم بذار.در ضمن ما با تبادل لینک و لوگو هم موافقیم.با تشکر عضوی کوچک از خانواده بزرگ25
آن مرد با لبانی دوخته رفت.
و اما ایا اسمی از ان باقی خواهد ماند؟؟جز برای گروهی اندک؟؟
خیلی ها می ایند
خیلی ها می روند
اما
انگار خیلی وقت است که کسی با ازادی نمی اید!
افسوس... آن زمان که باید دوست بداریم کوتاهی میکنیم آن زمان که دوستمان دارند لجبازی میکنیم و بعد... برای آنچه از دست رفته آه میکشیم
سلام
زیبا می نویسی
موفق باشی
آن مرد با قدر ناشناسی بدرقه شد.
باشد که بیاید با آزادی.
به این امید