بچه که بودم.خانه ی پدربزرگم توی یه کوچه یی بود که سرش به مسجد می رسید و تهش به خانه ی آخوند مسجد. پنجره اطاق خاله هم رو به کوچه باز می شد و خاله هر وقت می دید که این آخونده داره از کوچه رد می شه پشت پرده قایم می شد و وقتی می دید به زیر پنجره اطاق رسیده از اون بالا آب دهان می انداخت درست وسط عمامه اش، طوری که اصلاً متوجه نمی شد.
بچه بودم. فکر می کردم که هر کی عمامه سرش کنه از طرف خدا و از یک دنیای دیگر اومده، دروغ نمی گه، خون مردم رو نمی ریزه و مال مردم رو بالا نمی کشه. فکر می کردم که خالم اشتباه می کنه و خدا از گناهش نمی گذره...
بیچاره خاله که همه یادگاری های کودکیش توی انباری خاک خورد، همه ی نقاشی هاش به دست بچه هایی مثل من پاره شد و پنجره اطاقش همیشه بسته موند تا صدای موسیقی گوش حاج آقا رو اذیت نکنه. همه ی جوانی خاله پشت پنجره گذشت تا یک روز ازدواج کرد و از آن خانه رفت.
الان که به آن روزها فکر می کنم مطمئنم که اگر راهی پیدا می شد و می تونستم به آن روزها برگردم، آن موقع می رفتم و می ایستادم کناره خاله و از آن بالا چنان تفی می انداختم که از سنگینیش زمین دهن باز می کرد و همه اش رو یکجا قورت می داد.
پ ن : نوشته بود خوشبخت ترین آدم می شی . ولی من باور ندارم !
از وبلاگتان استفاده کردیم شما هم به ما سربزنید اگر برایتان ممکن میباشد وبلاگهای من را در لینکستان خود قرار دهید تا زیر سایه شما نسیمی به ما برسد و بازدیدکنندگان شما گوشه چشمی به وبلاگ ما داشته باشند پیروز باشید به امید روزی که وبلاگهای من باعث شادی و امید شود=>
http://www.mamno-13.blogsky.com
ورود 13- ممنوع
سلام... من رفتم برای یه مدت طولانی اما دوباره بر میگردم... وقت کردی سری بزن... تا بعد...
همیشه پشت پنجره ایم...
هیچ چیزی دیگه نمی تونه با عث اعتماد و یا عدم اعتماد ادمی به ادم دیگه ای بشه. از موجود دوپا هرچی بگی بر میاد.
مبارزه های ما مثل همان تف ها بوده تا حالا. اما شاید باید سیلی بشیم برای پاک کردنشون!
می دونی افشین جان اگه منم بودم همین کارو با اون قارچ سمی می کردم
راستی من آپم بیا لطفا
نظر که نباید همیشه تعریف و تمجید باشد... بی پرده بگویم واقعا متاسف شدم. به گمانم خدا از گناه خاله ی مکرمه تان هم بگذرد از گناه شما یکی نمی گذرد... گناه بزرگ شما همانا قضاوت در مورد آدم ها از روی ظاهر و حتی لباس آنهاست. انسانها در شرایطی نیستند که یر روی صورت هم تف بیندازند. تف انداختن را به خدا و عاقبت اعمال را به آن دنیا بسپارید و بترسید از روزی که آن شیخ ، سفید روی باشد اما من و شما تف به روی... والسلام.
سلااام افشین جان... خوبی؟!
من آپک یه سررر بیااااا خوشحاال میشم
سی یووووو
بای تا های
شنوندگان عزیز توجه فرمایید
شنوندگان عزیز توجه فرمایید
یاسمنگولا جون به وطن جون بازگشت