هراس من باری همه از مردن در سرزمینی است که مزد گور کن از آزادی آدمی افزون باشد
درباره من
به یاد آور که زندگی من باد است
و چشمانم دیگر نیکویی را نخواهد دید
چشم کسی که مرا می بیند
دیگر به من نخواهد نگریست
و چشمانت برای من نگاه خواهد کرد
و من نخواهم بود .......
ادامه...
در این کوچه ای که تاریک هستند من از حاصل ضرب احساس و کبریت می ترسم من از سطح سیمانی قرن می ترسم بیا تا نترسیم، من از شهرهایی که خاک سیاهشان چراگاه جرثقیل است. * سهراب سپهری
سر بزن
یادش به خیر شعرهای سهراب را یه زمانی مثل ادم تشنه سر می کشیدم.
زیبا بود افشین جان
سلام
یا علی
نیستی؟!