هراس من باری همه از مردن در سرزمینی است که مزد گور کن از آزادی آدمی افزون باشد
درباره من
به یاد آور که زندگی من باد است
و چشمانم دیگر نیکویی را نخواهد دید
چشم کسی که مرا می بیند
دیگر به من نخواهد نگریست
و چشمانت برای من نگاه خواهد کرد
و من نخواهم بود .......
ادامه...
پ ن : امروز تو بخش حین مورنینگ ریپورت رزیدنت از یکی از بستری شده ها ( بیمارستان رازی) خواست که با خودش و زندگیش رو در یک جمله خلاصه کنه. ته دلش لرزید و این شعرو خوند.