با دست های عاشقت، آنجا، مرا مزاری بنا کن

هراس من باری همه از مردن در سرزمینی است که مزد گور کن از آزادی آدمی افزون باشد

با دست های عاشقت، آنجا، مرا مزاری بنا کن

هراس من باری همه از مردن در سرزمینی است که مزد گور کن از آزادی آدمی افزون باشد

تاریکخانه ی دانشگاه

اونایی که راهشون به دانشکده ی ما (داروسازی تبریز) افتاده ؛حتماً متوجه شدند که دم در دانشکده با خط بزرگ نوشته شده : به دیدار من که می آیی نرم و آهسته بیای ؛ مبادا که خط بردارد چینی احساس من ( خطر ریزش ساختمان) Keep Away

جالبه اجازه نمی دن کسی ماشینش رو کنار ساختمون پارک کنه که ممکنه ساختمان ریزش کنه و ماشین بمونه زیر آوار ! ولی ما هر روز (به غیر از روزهای تعطیل ) حداقل چهار ساعت داخل همین دانشکده تشریف داریم !
برا همین ما یه قوانین خاص داخل دانشکده تدوین کردیم از جمله:

- طرح ویژه ی ترافیک ( از پذیرش توریست ها معذوریم ! اگه کسی غیر خودی وارد شد فقط حق داره که یه دور بزنه و بعد برگرده )

- حرکت با سرعت غیر مجاز ممنوع ( یعنی به هیج وجه حق نداری داخل دانشکده سرعت دویدنت رو از یه حدی بیشتر کنی ؛ که این حد سرعت در طبقه های بالا تر کمتر می شه و در طبقه زیر زمین یه خورده بیشتره)

- بوغ زدن ممنوع ( هیش کی حتی استاد هم نمی تونه زیادی ذرت پرت کنه ؛ تازه صحبت کردن تو یه فرکانس هایی که خطر ارتعاش ساختمون رو داره هم ممنوع هست)

- جاده در دست تعمیر است ( معمولاً هر دو روز یه بار ، یه نفر رو می بینیم که دستش چرتکه هست و داره دیوارا رو رنگ می کنه )

- به تونل نزدیک می شوید ( طبقه ی زیر زمین دانشکده که یه موقع محل اسکان جسد امواتی (ره علیه) که قرار بید برند زیر تیغ تشریح ؛بود و هیش کی هم از ترسش نمی تونست تو اون طرفا بپلکه؛ تازه داره کشف می شه . فعلاً که یه کتابخونه ؛ یه نماز خونه ؛ یه بوفه و اتاق های بسیج و انجمن و تکثیر کشف شده و کاوش ها برای پیدا کردن حیات بکر و دست نخورده ادامه دارد.)

- محل عبور حیوانات وحشی ( دانشکده ی ما محل عبور گربه < پیشی > ؛ موش وسوسک ، رتیل ، عقرب و حتی پدیکولوس هومانوس و فک و فامیلاش هست پس باید همیشه موقع راه رفتن زیر پاتو بپایی تا قانون منع شکنجه ی حیوانات نقض نشه)

- سبقت ممنوع ( پله های دانشکده به اندازه یی بزرگ هستن که دو نفر به زور کنار هم رد می شن ؛ بچه ها به خاطر این که به دیوار نخورند و باعث ریزش نشن و یا رنگی نشند (دو دلیل مهم و حیاتی ) معمولاً اگه روبرو به هم برسند هم یکی دنده عقب می ره )

- ...

تخته سیاه ما هنوزم تخته سیاهه وما هر روز نیم کیلو گرد گچ می خوریم ! هنوز هم روی اون نیمکت ها (که چه عرض کنم صندلی آهنی یک نفره که اگه روش بشینی دست و پاتو لت و پاره می کنه ) می شینیم ؛ تازه دانشکده پزشکی تو زیر زمینمون موزه زده !

ولی کتابخونه ی ما مجهز ترین کتابخونه ی دانشگاه های ایرانه ؛ توش پره از کتاب های خارجی از آلمانی و روسی بگیر تا فرانسه ؛ تازه تعداد کتاب های انگلیسی هم سه برابر فارسیه ! کامپیوتر دانشکده مون از اون LCD هاست و سرعت اینترنت ترکونده (فیبر نوریه). از امکانات پاورپوینت هم که پرده کلاً اتوماتیکه کافیه با کنترل یه دگمه رو بزنی تا دستگاه روشن بشه و پرده بیاد پایین.تازه قراره درها رو هم از اون چشم مخفی ها بکنند تا موقع در باز کردن برامون زحمت نشه .

دانشکده مون ( بچه های کلاس ما ) هم که امسال تو علوم پایه رتبه ی دوم کشوری و برترین دانشکده ی علوم پزشکی انتخاب شد.

بعد هم می گن فرار مغز ها (انرژی هسته یی حق مسلم ماست)! من که هنوز اول راه موندم ....

نظرات 1 + ارسال نظر
afshin جمعه 18 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 08:12 ب.ظ http://www.unfilter.blogfa.com

سلام داش افشین. خوبی دادا......آقا ایولا.....خدایی دانشگاه ما خیلی شبه شماس فقط اون مورد جونورا ما فقط پیشی داریم با سگ!زندگی مسالمت آمیز در کنار هم دارند...
بای تا بعد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد