با دست های عاشقت، آنجا، مرا مزاری بنا کن

هراس من باری همه از مردن در سرزمینی است که مزد گور کن از آزادی آدمی افزون باشد

با دست های عاشقت، آنجا، مرا مزاری بنا کن

هراس من باری همه از مردن در سرزمینی است که مزد گور کن از آزادی آدمی افزون باشد

باز می گردم

همیشه باز می گردم

مرا تصدیق کنی یا انکار،

مرا سرآغازی بپنداری یا پایان،

من در پایان پایان ها فرو نمی روم

نظرات 7 + ارسال نظر
مریم جمعه 17 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 12:05 ق.ظ http://barfsefid.blogsky.com

سلام افشین جان
قشنگ بود موفق باشی.

یاسمنگولی شنبه 18 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 07:13 ب.ظ http://yasmangoolabad.blogsky.com

سلااااااااااااااام
یه چیزی بگم بخندی؟
چند وقتی هست سعی می کنم بیام وبلاگت
روی لینک وبلاگت کلیک می کردم اما باز نمی کرد
امروز بعد از مدت ها فهمیدم من آدرس شما رو اشتباه لینک کردم
به خاطر این مدت که نبودم ببخش
اما امروز به جاش جبران می کنم

باور شنبه 18 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 10:56 ب.ظ

هی پیچ زدم طناب را در مشتم/ هی شعر پرید از سرِانگشتم/ هرچند کلنجار...نه بی فایده بود/امروز غروب من خودم را کشتم...
امید وارم همیشه موفق باشی

خزان نوشت یکشنبه 19 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 09:45 ق.ظ http://chayesabz.blogsky.com/

بهترین کار را کردی.

اسلوموشن دوشنبه 20 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 11:27 ق.ظ http://www.slow-motion.persianblog.com/

اجازه من اومدم ببینم چه خبره فضولیه آقا دیگه چی می شه کرد
خوب پست قبلیتو خوندم
یه نظر دارم اینه که اونجایی که فکر می کنی خودت نیستی بازم خودتی
چون این تویی که داری از خودت فرار می کنی یا ماهیت درونی تو قایم می کنی و منکر می شی
نظرت راجع به این چیه؟؟! :دی
من هم گفتم بگم ما اینم دیگه

سارا سه‌شنبه 21 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 02:05 ب.ظ http://sara-h.blogfa.com

سلام مهربونم وبلاگ نانازی داری به قطره های بارونم سر بزن

علی چهارشنبه 22 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 07:58 ب.ظ http://www.zandge2005.persianblog.com

دلم می خواهد چیزی بنویسم اما جه کنم که سواد نوشتن ندارم آنگونه که تو خواهان خواندنش هستی بنویسم . دلم می خواها حرفی بزنم اما چه کنم که زبان دل تو را نمی دانم وبلاگ جالبی داری

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد