با دست های عاشقت، آنجا، مرا مزاری بنا کن

هراس من باری همه از مردن در سرزمینی است که مزد گور کن از آزادی آدمی افزون باشد

با دست های عاشقت، آنجا، مرا مزاری بنا کن

هراس من باری همه از مردن در سرزمینی است که مزد گور کن از آزادی آدمی افزون باشد

ما بدهکاریم به کسانی که صمیمانه ز ما پرسیدند

معذرت می خواهم!چندم مرداد است؟

و نگفتیم....

چون که مرداد گور عشق گل خون رنگ دل ما بوده ست!
نظرات 5 + ارسال نظر
هدیه پنج‌شنبه 25 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 12:47 ق.ظ http://thinkandheart.blogfa.com

سلاااام....
خوبی؟! خوشی؟!
جدآ شرمنده... تابستونم ادم درگیره تفرحو مسافرته دیگه :دی
ولی من اینجا همیشه میااام ولی باور کن نمیرسم کامنت بزارم من اکثرأ کل وبلاگه بچه ها رو باز می کنم بعد آف می خونم... اینجوری فقط میخونم
ولی قول میدم بیااام :چشمک (زیاد جدی نگیر)

خزان نوشت جمعه 26 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 11:10 ق.ظ http://chayesabz.blogsky.com/

کاش پی نوشت داشت!

hhz یکشنبه 28 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 07:34 ب.ظ

خوب بهش میگفتی که مرداد هنوز شروع نشده!

نازنین دوشنبه 29 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 08:25 ب.ظ http://www.nazzgolak.blogsky.com

فکری برای نوشتن و حرفی برای گفتن ندارم. لا اقل بعد از پنج بار خواندن!
شاید روز های بعد برایت بنویسم... که چندین بار دیگر هم بخوانم... و آنقدر بخوانم که در حافظه ام جاری شود...مثل بقیه مطالبت چیزی برای گفتن ندارم...فقط فکر می کنم تو رستاخیز دوباره ای هستی به دنیا از شاعری بزرگ: ا.بامداد
خدایش رحمت کناد!
بزرگ باشی و استوار.

جمال چهارشنبه 7 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 01:53 ب.ظ http://sime-akhar.persianblog.ir

شاخه با ریشه ی خود حس غریبی دارد


باغ امسال چه پاییز عجیبی دارد


غنچه شوقی به شکوفا شدنش نیست دگر


با خبر گشته که دنیا چه فریبی دارد


خاک کم آب شده مثل کویری تشنه


شاید از جای دگر مزرعه شیبی دارد


سیب هر سال در این فصل شکوفا می شد


باغبان کرده فراموش که سیبی دارد...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد